لوگوی جشنواره ولوگوی ما
درباره ما
وقف ،طلوعی ماندگار
اهميت وقف و بركات فردی و اجتماعی ناشی از آن از جمله موضوعاتی است كه در آيات و احاديث بيشماری مورد توجه قرار گرفته كه از جمله آنها می‌توان به آيه 261 سوره مباركه بقره اشاره كرد كه طی آن اين عمل خير انسان، چند برابر در درگاه خداوند مستحق پاداش است.
امید است با این فریضه که از طریق آیه 261سوره بقره نیز به ما مسلمانان پیشنهاد شده عمل نماییم

 

 

وقف سنت ‏حسنه‏اى است كه از ديرباز به اشكال گوناگون در تاريخ  بشر وجود داشته و اسلام آن را در مسيرى روشن، منطقى، هدفدار، مترقى و دقيق نهاده است.

در اين مقاله تلاش كرده ايم كه به معني وقف، انواع و اهداف آن و وقف در قرآن و سنت بپردازيم.

تعريف وقف

وقف در لغت ‏به معناى ايستادن، ماندن و آرام گرفتن است. (1) و در اصطلاح فقهى، نگهداشتن و حبس كردن عين ملك است و مصرف كردن منافع آن در راه خدا. برخى از فقها گويند وقفحبس عين است ‏بر ملك خداي تعالى.

مرحوم محقق حلى در شرايع مى‏نويسد: «وقف عقدى است كه ثمره آن حبس اصل و تسبيل منافع است (تسبيل منافع يعنى صرف كردن مال در جهتى كه واقف تعيين كرده است).» (2)

مرحوم شيخ طوسى در مبسوط مى‏گويد: تسبيل يعنى در راه خدا قرار دادن، و دليلشان اين سخن نبى اكرم ‏صلى الله عليه وآله است كه فرمود: «حبس الاصل و سبل المنفعة‏»؛ اصل را حبس كن و منافعش را در راه خدا آزاد نما.(3)

مذاهب ديگر اسلامى براى وقف تعاريف مختلفى دارند و فقهاى هر مذهب وقف را آن گونه تعريف كرده‏اند كه بيانگر ديدگاه آنان نسبت ‏به مالكيت وقف باشد. گروهى وقف را جايز و گروهى آن را لازم دانسته‏اند.

علماى مذهب شافعى مى‏گويند: وقف عبارتست از حبس مال كه انتفاع از آن با بقاى عين مال ممكن باشد. وقف در اصل مال ممنوع و مقطوع مى‏گردد و منافع وقف به قصد قربت هزينه مى‏شود. (4)

در فقه گفته مى‏شود: وقف عبارتست از حبس عين مال بر ملك واقف و صدقه دادن منافع آن. (5) در اين تعريف ابوحنيفه وقف را مانند عاريه جايز مى‏داند و لذا استعمال لغت ‏حبس در اين تعريف داراى اشكال است. (6)

ابن عرفه از علماى مذهب مالكى گفته است: وقف عبارتست از اعطاى منفعت (و نه ذات آن)، به خلاف هبه كه واهب عين موهوبه را مى‏بخشد. (7)

در فقه حنبلى وقف چنين تعريف شده است: «الوقف هو تحبيس الاصل و تسبيل الثمرة‏»؛ وقف حبس اصل و تسبيل منافع است. (8)

اهداف وقف

وقفبه لحاظ مصالح عمومى از ديرباز موارد استفاده متنوع و گوناگون داشته و رايج ترين موارد مصرف آن عبارتست از:

1- تعليم و تعلم رايگان.(احداث مدارس و تهيه امكانات تحصيل براى جويندگان علم و دانش)

2- زاويه‏ها: مراكزى بوده‏اند كه براى تحصيل علم، عبادت و خدمت رايگان به وجود آمده و مانند سفره‏اى رنگين در اختيار عموم بوده‏اند. (9)

3- تهيه آب و آبيارى اراضى كشاورزى و مانند آن.

4- تاسيس كاروانسراها در مسير كاروانها و قافله‏ها.

5- مواردى از قبيل معالجه و درمان بيماران، كمك به زوار و مسافران، همدردى با فقرا و مستمندان.

اقسام وقف

وقفبه اعتبارهاى مختلف به انواع و اقسامى تقسيم مى‏شود و از آن جمله:

منقطع الاول، منقطع الوسط، منقطع الآخر. با اين توضيح كه انقطاع ممكن است ناشى از جعل شارع و يا ناشى از جعل واقف باشد.

وقف به اعتبار قصد واقف.

ممكن است تمليك منافع بر موقوف عليه مقصود باشد (10) و يا صرف آن در موقوف عليه، و در صورت دوم ممكن است منظور صرف شخص منافع باشد و يا اعم از آن و بدلش.وقف به اعتبار موقوف عليه به عام و خاصتقسيم مى‏شود:

وقف عام

وقفى است كه مخصوص دسته و طبقه خاص نيست مانند وقف بر فقراء، روضه ‏خوانى و اطعام، وقف بر طلاب علوم دينى و مساجد و غيره.وقف خاص وقفى است كه مخصوص دسته‏اى خاص باشد مانند وقفبر اولاد و ذريه شخص و غيره.

به بيان ديگر وقف عام وقفى است كه براى انتفاع كل مردم قرار داده شده است و وقف خاص حق انتفاع را براى گروهى خاص در نظر دارد. (11)

از جمله تقسيمات ديگر وقف، وقف انتفاع و وقف منفعت

است.دروقف انتفاع نظر واقف از وقف تحصيل درآمد مادى نيست مانند احداث و وقفمسجد در زمين ملكى خود يا زمين موات.

دروقف منفعت همان ‏طور كه در «وقف به اعتبار قصد واقف‏» گفتيم نظر واقف تحصيل درآمد و مصرف درآمد در موارد مورد نظر واقف است مانند وقف ملكى براى حفظ و اداره مدرسه و غير آن مثل روضه ‏خوانى و اطعام. (12)

شرايط وقف

علامه حلى در شرايع الاسلام چهار شرط  براى صحت وقفرا لازم دانسته است:

1- دوام؛ يعنى وقف بايد ابدى باشد نه موقت. (موقت ‏حبس است)

2- تنجيز؛ يعنى وقف معلق و مشروط نباشد. (قطعى و محكم باشد)

3- به تصرف دادن؛ يعنى مسلط كردن موقوف عليهم يا متولى يا حاكم بر موقوفه و برداشتن تسلط خود از آن.

4- از خود بيرون كردن؛ يعنى بر خود وقف نكردن. (13)

اكثر علما از جمله مرحوم شيخ طوسى (14) و صاحب جواهر (15) و حضرت امام خمينى(ره) (16) شرايط چهارگانه فوق را در جهت وقف لازم مى‏دانند.

قلمرو و منابع وقف

وقف از نظر قرآن

بايد گفت وقف از مختصات نظام حقوقى و اقتصادى اسلام است. وقف در اسلام داراى ويژگيهايى است، پيش از هر مطلبى نگاهى به منابع اربعه مى‏اندازيم و به عنوان تيمن و تبرك بحث را از قرآن كريم آغاز مى‏كنيم.

قرآن مجيد اصيل ترين منبع معارف و حقوق اسلامى است، لذا براى دستيابى به اصل و ريشه هر مطلبى پيش از هر منبعى بايد به قرآن مراجعه كنيم.

درباره عطاياى منجزه مانند وقف و سكنى و صدقه و هبه و غير اينها در قرآن مجيد آياتى مخصوص به اين امور نيست ليكن آنچه عموما بر فعل خيرات و تحريض به آنها دلالت دارد دال بر اين امور نيز هست. راوندى و معاصران او از آن جمله سه آيه(آل عمران، آيه 92/ مزمل، آيه 20/ بقره، آيه‏177) را در اينجا آورده‏اند. (17) ولى مى‏توان از باب اولويت‏ به آيات مربوط به انفاق و احسان( بقره، آيات 260-261،263 -266). و قرض‏الحسنه و تعاون و صدقه، به جواز و بلكه به رجحان و استحباب وقف استدلال كرد. علاوه بر اينها آيه‏46 سوره كهف و آيه‏76 سوره مريم دلالت روشنترى بر جواز و رجحان وقف دارند.

وقف عملى است صالح و باقى، و مصداق روشنى است از تعاون و تعاضد، و انفاقى است عارى از منت، و احسانى است ‏خالى از اذيت و بدور از تحقير شخصيت ديگران، و تصدقى است دايمى و مستمر و بدون ريا، و وامى است ‏بدون اضطراب و تكاثر(تكاثر، آيات 1 و2) و بروز اختلافات فاحش طبقاتى به صورتى معقول مبارزه مى‏شود، و برگ سبزى است كه به گور فرستاده مى‏شود. (مزمل، آيه20) و سرانجام عاملى است كه نام واقف را نيز جاودان مى‏سازد و وى را به نوعى خلود و بقا مى‏رساند.

وقف از نظر سنت

دومين منبع وقفسنت است. و سنت ‏به قول، فعل و تقرير پيامبراكرم ‏صلى الله عليه وآله و جاى ديگر، به قول، فعل و تقرير شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه عليهم‏السلام و يا اصحاب تعريف شده است.

واقدى در كتاب مغازى، نقل مى‏كند كه اراضى مخيرق را به موجب وصيتى در اختيار حضرت محمد صلى الله عليه وآله گذاشته بودند و حضرت آنها را وقف فرمودند.

در روايتى منقول از حضرت امام جعفرصادق‏ عليه‏السلام، حيطان هفتگانه حضرت رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله بوده‏اند كه بعد از رحلت آن حضرت در اختيار حضرت فاطمه ‏عليهاالسلام بود كه بعدها دعوايى در مورد آنها مطرح شد و حضرت على‏عليه‏السلام بر وقفيت آنها شهادت دادند و حضرت فاطمه‏ عليهاالسلام نيز آنها را موقوفه معرفى فرمود. (18)

گروه كثيرى از ياران پيامبرصلى الله عليه وآله در حال حيات حضرتش و با تاييد آن حضرت هر كدام مالى يا اموالى را وقف كردند چنان كه گروهى هم بعد از وفات پيامبرصلى الله عليه وآله اقدام به وقف نمودند. عوايد اين اوقاف مطابق نيت واقف خرج مى‏شد و به دست ‏خود واقف يا كسى كه از طرف او تعيين مى‏گرديد اداره مى‏شد. (19)

اين روش خداپسندانه ادامه يافت و اصحاب و تابعين يكى بعد از ديگرى براى تاسى به سنت نبوى و جلب رضاى الهى، مالى را در راه خدا و يا براى اقربا و ذريه وقف مى‏كردند.

متاسفانه اين سنت و سيره مرضيه بعدها تغيير ماهيت ‏يافت و وقف در دست‏ برخى، وسيله محروم ساختن بعضى از ورثه از ارث و يا فرار از ماليات و امثال آن قرار گرفت. (20)

وقف از نظر اجماع و عقل

در فقه اماميه نگارنده به قولى برخورد نكرده است كه وقف را مشروع و حتى ممدوح نداند، (21) و لذا بدون ترديد مى‏توان گفت كه اكثريت قريب به اتفاق فقهاى ساير مذاهب اسلامى نيز، موافق قول اماميه‏اند تنها از ابوحنيفه و زفربن هذين بن قيس عنبرى بصرى و ابوهذيل، از بزرگان اصحاب ابوحنيفه، مخالفتى نقل شده و در يكى از اقوال نيز جواز وقفبه اسلحه و چارپا اختصاص يافته است.

عموم اهل كوفه و شريح قاضى هم از ابوحنيفه پيروى كرده‏اند، گويا ابوحنيفه نهاد وقف را مستقل از نهاد وصيت نمى‏دانسته و يا عقيده داشته كه صيغه وقف قادر به ازاله مالكيت مالك نيست، و يا اصلا وقف را منافى با حقوق ورثه مى‏دانسته است.

وقف در جوامع ديگر

اعمال و عقودى شبيه وقف در تمام اجتماعات بشرى وجود داشته است. وجود انواع معابد در اجتماعات مختلف و تخصيص اموال و املاك به معابد، حكايت از نوعى وقفمى‏كند. مؤسسه‏هاى خيريه فراوانى در سراسر جهان به وجود آمده و املاك و اموالى بر آنها تخصيص يافته و فروش و انتقال آن املاك و اشياء نيز منع شده است.

هنگام فتح شوش در بقعه دانيال پيامبرعليه‏السلام سندى به دست آمده كه نشان مى‏داد به منظور پرداخت وامهاى بدون ربح نيز اختصاص يافته بود. خليفه دستور داد آن گنج ‏به بيت‏المال منتقل شود و طبق مفاد مندرج در آن سند عمل شود. (22)

در ميان اعراب حجاز افرادى بودند كه تحت‏ شرايطى خاص تعدادى از چهارپايان و حتى گاهى فرزند خود را در مقام وفاى به نذر در پاى بتها قربانى مى‏كردند و گوشت گوسفند و يا شتر قربانى شده را ميان مردم و به ويژه مستمندان تقسيم مى‏كردند. (23)

زن عمران حمل خود را نذر كرد (آل عمران، آيه‏53) و مريم در مقام وفاى به نذر صمت‏ خود، حاضر به پاسخ نشد.(مريم، آيه‏26) و قوم صالح، ناقه او را كه شايد موقوفه بود پى كردند. (شمس، آيه‏13)

در كشورهاى اروپايى، وقف به معنايى كه در قوانين ما وجود دارد به چشم نمى‏خورد، ولى فكر ايجاد سازمانى كه دارايى آن به هدفهاى خير و عام المنفعه اختصاص يابد از ديرباز وجود داشته و هم اكنون نيز بنيادهاى خيريه در غالب كشورها، سهم بزرگى در امور اجتماعى و سياسى و اقتصادى برعهده دارند، مانند بنياد نوبل در سوئد و فورد و راكفلر در امريكا. (24)

نگارنده بر آن نيست كه موارد فوق‏الذكر و همانند آن تحت عنوان وقف قرار گيرد. زيرا هر كار خيرى وقف نيست (و رابطه آن با خدمات عام‏المنفعه عموم و خصوص مطلق و به تعبيرى ديگر عموم و خصوص من وجه است) گو اين كه روح وقف در برخى از آنان به چشم مى‏خورد.

پى‏نوشت ها:

1- فرهنگ عميد، كلمه وقف، چاپ سوم، ص 1100.

2- شرايع ‏الاسلام، ج 1، چاپ چهارم، ص‏343.

3- المبسوط، ج‏3، ص‏286.

4- احكام وقف در شريعت اسلام، ج‏1، ص‏67.

5- اين تعريف را مرغينانى مؤلف الهداية به ابوحنيفه منسوب و از او نقل قول كرده است (احكام وقف، ج، ص 71).

6- احكام وقف در شريعت اسلام، ج‏1، صص 70 و 71.

7- همان، ص‏75.

8- همان، به نقل از ابن قدامه مقدس، ج‏1، ص‏79.

9- سفرنامه ابن بطوطه پر از ذكر اين مراكز است و به عنوان مثال در ج‏1، ص‏60 آمده است: «مزار ابويعقوب زاويه‏اى براى اطعام مسافرين دارد كه مى‏گويند وقف آن از طرف سلطان صلاح‏الدين بوده است‏».

10- در فرض قصد تمليك احدى از موقوف عليهم مى‏تواند سهم خود را معاوضه نمايد و سهم او به ورثه منتقل مى‏شود و در حد نصاب زكات بر آن تعلق مى‏گيرد. (به كتاب وقف در منهاج الصالحين، م‏2، رجوع شود.)

11- مقدمه‏اى بر فرهنگ وقف، مساله 8، ص‏94/ و مساله 34، ص‏100.

12- همان، ص‏49 و50.

13- شرايع الاسلام، ج‏1، چاپ چهارم، ص‏350.

14- المبسوط، ج‏3، صص 292 - 301.

15- جواهرالكلام، شيخ محمد حسن نجفى، ج‏28، چاپ ششم، ص‏51.

16- تحريرالوسيله، ج‏3، شرايط وقف.

17- ادوار فقه، محمود شهابى، بخش وقف، ص 151.

18- به وسايل كتاب الوقوف، باب 10، حديث 1 و 2 رجوع شود.

19- احكام وقف در شريعت اسلام، ص 45-52.

20- همان.

21- فرهنگ وقف، ابوسعيد سلمان، ص‏15.

22- كتاب تاريخچه اوقاف اصفهان، ص 374.

23- احكام وقف، ج‏1، صص 21 -23 (مقدمه)/ اسلام و جاهليت از ص‏276 به بعد.

24- حقوق مدنى ايران، ناصر كاتوزيان، ص 492.

 



مربوط به موضوع : فرهنگ وقف
برچسب ها : فرهنگ وقف
دسته ها : فرهنگ وقف | ارسال شده در | (0) نظر

بحث تطبيقي شرط بيع وقف
بحث تطبيقي شرط بيع وقف

 

نويسنده:محمد رحماني

مقدمه

از جمله مطالب شايسته و قابل بحث و تحقيق درباره‏ي وقف، صحت و يا بطلان شرط فروش وقف از سوي واقف است. در اين مسأله پرسشهاي گوناگوني مطرح است:
1 - آيا در اين مسأله تفاوتي در اينكه وقف را عقد بدانيم و يا ايقاع، هست يا نه؟
2 - آيا فرقي در اينكه ثمن مبيع (موقوفه‏ي فروخته شده) صرف يك طبقه از موقوف عليهم شود و يا صرف تمام طبقات، هست يا نه؟
3 - آيا چگونگي شرط مثل شرط فعل و يا شرط نتيجه، در حكم مسأله تأثير دارد يا نه؟
4 - آيا ميان مبناي تعلق وقف بر عين و يا ماليت تفاوتي هست يا نه؟
5 - آيا فرقي ميان وقف منقطع الآخر و وقف دائمي هست يا نه؟
6 - آيا در اينكه وقف ملك موقوف عليهم است و يا مال بي مالك است و يا ملك خداست، فرقي هست يا نه؟

پيشينه‏ي بحث

از جمله مطالب لازم و مفيد در هر مسأله علمي بررسي تاريخ و زمان پديدار شدن، تطور و رشد آن است. ارزش اين مطالب در مباحث علمي و فقهي دو چندان است؛ زيرا از ميان منابع چهارگانه (كتاب، سنت، اجماع و عقل)، سنت (قول، فعل و تقرير معصوم (ع) مهمترين نقش را ايفا مي‏كند و از سوي ديگر، چون فقهاي صدر اول، زمان حياتشان نزديك به روزگار ائمه (ع) بوده، كلمات و نظرات آنان از سرچشمه زلال سنت بيشتر سيراب شده است تا فقهاي پس از آنها؛ بدين جهت برخي از فقها - چون مرحوم آيت الله بروجردي - در عصر حاضر بر اين باور بوده‏اند كه بايد با سخنان فقهاي صدر اول همچون احاديث منقول از ائمه (ع) عمل كرد.
بنابراين بررسي تاريخي اين بحث كه آيا شرط بيع وقف از سوي واقف به هنگام وقف صحيح است يا نه بسيار ضرورت دارد. از اين رو نظرات فقيهان صدر اول كه معترض مسأله شده‏اند، به اختصار نقل مي‏شود.



مربوط به موضوع : فرهنگ وقف
برچسب ها : فرهنگ وقف
دسته ها : فرهنگ وقف | ارسال شده در | (0) نظر

نقش وقف در فقرزدايي از جامعه

نقش وقف در فقرزدايي از جامعه

مؤلف:ابراهيم فلاح

چكيده

استاديار گروه زبان و ادبيات عربي ـ دانشگاه آزاد اسلامي واحد ساري.
وقف، ميراث جاويدان و راه‌گشايي براي رفع محروميت‌هاي مادي و معنوي جامعه و يادگار جاودانه‌اي از كرامت انسان به پيشگاه بشريت و پيوند با آفريدگار متعال است.
سنّت نبوي وقف را مي‌توان از جنبه‌ها و زمينه‌هاي گوناگون بررسي نمود. نوشتار حاضر مي‌كوشد تا نقش وقف را در فقر زدايي از جامعه به تصوير بكشاند.
اين مقاله پس از مقدمه و تبيين مفاهيم لغوي و اصطلاحي وقف و كاربرد آن در فرهنگ قرآني و روايي، به نقش آن در از بين بردن فقر مي‌پردازد و در بررسي مختصر نتيجه مي‌گيرد كه وقف از عوامل مهم تقويت تعاون، همبستگي، رفع محروميت‌ها و رسيدن جامعه به تعادل به شمار مي‌آيد و تأكيد فرهنگ اسلامي بر اين موضوع، در تحولات اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي از صدر اسلام تا كنون تأثيرگذار بوده است.
واژگان كليدي: وقف، فقر، اقتصاد، نوع‌دوستي

مقدمه
موقوفات به عنوان بخشي از سرمايه‌هاي اقتصادي جامعه مي‌توانند بسياري از نيازهاي مادي جامعه به ويژه محرومان و فقرا و مستمندان را برطرف كنند.
همراهي و دستگيري از نيازمندان و ايتام از ديرباز در بين همه اديان مورد توجه و از صفت‌هاي بارز ملل مختلف بوده. چون نوع‌دوستي و كمك به همنوعان امري پسنديده و مطلوب بوده است، اين كار در فرهنگ اسلامي نيز از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، تا حدّي كه موقوفات مختلفي به اين امر اختصاص يافته است. در قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أسيراً» (دهر/ 8):(و هم بر دوستي (خدا) به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مي‌دهند) و در ادامه مي‌فرمايد: «إِنّما نُطْعِمُكمُ‏ْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنكم‏ْ جَزاءً وَ لا شُكُورًا» (دهر/ 9): ([و مي‌گويند:] ما فقط براي رضاي خدا به شما طعام مي‌دهيم و از شما هيچ پاداشي و سپاسي هم نمي‌طلبيم).
وقف، ميراث جاويدان مكتب حيات‌بخش اسلام نيز مي‌تواند انسان‌ها را از نااميدي به در آورد و محروميت‌ها را از بين ببرد. همان گونه كه از لابلاي سطور وقف‌نامه‌ها مي‌خوانيم، واقفان خيرانديش، مال و منال و آنچه را كه از دسترنج خويش اندوخته‌اند وقف اِطعام، كمك به درماندگان، ابن السبيل، بيماران، زندانيان، حتي تجهيز نوعروس بي‌بضاعت، مقروضان و ورشكستگان كرده‌اند. تا آنجا كه اگر كوزه‌اي از سر كنيزي افتاد و شكست، كوزه ي ديگري به جايش تهيه گردد تا به عتاب و سرزنش ارباب خشمگينش دچار نشود.
علت اصلي اينكه بخشي مهم از نيت‌هاي واقفان خيرانديش به رفع نيازهاي مادي انسان‌ها اختصاص يافته، اين است كه اكثريت مفاسد و ضلالت‌ها از ظلم و خيانت و ضلالت اقتصادي نشأت مي‌گيرد و زمينه ي مفاسد معنوي و انحراف عقيدتي مي‌گردد. بدين جهت مي‌نگريم كه دستور اكيد پيامبر اسلام (ص) به زمامداران، مبارزه با فقر است.
شيوه ي اسلامي و انساني وقف نيز يكي از روش‌هايي است كه در اسلام در كنار ده‌ها و صدها قانون و برنامه ي ديگر براي حمايت از توده ي مردم وضع شده كه اگر به هر كدام درست و اصولي عمل شود، مشكل كمبود و فقر، حلّ خواهد شد.
در ادامه ي اين نوشتار خواهيم كوشيد كه به نقش وقف در بهبود اوضاع و احوال جامعه و رفع فقرزدايي بپردازيم.
وقف، مشاركت ثروتمندان و بينوايان
مشاركت ثروتمندان و فقرا و تهيدستان موضوعي است كه در احاديث به روشني مطرح شده است و اين گونه تعاليم در راستاي همان جهت‌گيري كلي تأمين معيشت عمومي و برخورداري همگاني و تعميم منابع و زدايش كمبودها و كاستي‌ها در سطح جامعه است.
شركت اغنيا با فقرا، در تفكّر اسلامي، موجب مي‌گردد كه ثروتمندان حق‌الشركه ي تهي‌دستان را بپردازند و طبقات محروم را تا مرز بي‌نيازي ياري رسانند. امام صادق (ع) در اين‌باره فرموده است: «إنَّ اللهَ ـ تبارك و تعالي ـ أشركَ بينَ الأغنياءِ و الفقراءِ في الأموالِ؛ فليس لهم أن يصرفوا إلي غير شركائهم» (كليني، 1401هـ، 3: 545): (خداي متعال، ثروتمندان و بينوايان را در اموال شريك قرار داد؛ بنابراين ثروتمندان حق ندارند آن ها را براي غير شريكانشان مصرف كنند).
شايد يكي از علل مشاركت اين است كه در برابر نيازهاي ضروري افراد و جامعه، همه به ويژه توانمندان مسئوليت دارند نيازهاي ضروري مردم را بر طرف كنند. امام علي(ع)در اين‌باره مي‌فرمايند: «اِنَّ اللهَ فَرَضَ في أموالِ الأغنياءِ أقواتَ الفُقراءِ» (نهج‌البلاغه، حكمت 328): (خدا، روزي [و نيازهاي] بينوايان را در اموال اغنيا قرار داد).
به اين علت‌ها و ديگر مصالح فردي و جمعي، اسلام بينوايان را شريك اموال اغنيا شمرده است. اكنون براي انجام اين تكليف يكي از شيوه‌ها وقف است كه ثروتمندان بخش‌هايي از اموال خويش را وقف نيازمندان كنند تا از اين رهگذر تكليف خويش را به انجام برند و از خود صدقه ي جاريه‌اي نيز باقي گذارند.

وقف و تسهيل ازدواج
بسياري از واقفان و انسان‌هاي نيكوكار بخشي از اموال خويش را وقف مصالح اسلام مي‌كنند و به بناي مسجد و برگزاري مجالس مذهبي اهتمام مي‌ورزند؛ ولي در تسهيل امر ازدواج جوانان چندان تلاش نمي‌كنند، و اين گونه كارها را در راستاي تعاليم و اهداف دين نمي‌دانند!
آيين مُبين اسلام كه هيچ بُعدي از ابعاد زندگي آدمي را از نظر دور نداشته است و زن و مرد را طبق آيه ي كريمه ي «هُنَّ لِبَاسٌ لكُمْ وَ أنتُمْ لِباسٌ لهُنَّ» (بقره / 187) مكمل و متمم يكديگر معرفي فرموده، به سبب جامعيت و واقع‌بيني خود از سويي ازدواج را حافظ نيمي از دين خوانده، و از ديگر سو، پيامبر نيز آن را سنّت خويش خوانده و مسلمانان را بدان ترغيب كرده است.
به هر صورت، نظر به تأثير شگرفي كه ازدواج در تحصيل فضايل، افزايش طهارت و پاكي اجتماع و خلاصه بهبود وضع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه دارد، بايد با استفاده از سنّت حسنه ي وقف، دسترسي جوانان را بدان سهل و ساده كرد و موانع را از پيش پاي آنان برداشت.
وقف و تأمين مسكن مناسب
در قرآن واژه ي مسكن به معني جايي كه در آن آرامش باشد، آمده است (انعام / 3) خداوند تمامي مراحل سكني گزيدن را، از ساخت مسكن، انتخاب زمين براي بنا كردن ساختمان و شهر و نيز چگونگي دست‌يابي بشر به قوانين ساختمان‌سازي را هديه الهي مي‌نامد و خاطرنشان مي‌كند اين آموزه‌ها تا زماني كه در مسير حق و حقيقت باشد باعث رشد و سعادت انساني و در پي آن رشد اجتماعي مي‌گردد. (اعراف / 74)
امروزه تأمين مسكن مناسب براي شهروندان ـ به عنوان عاملي حساس و تأثيرگذار بر وضع اجتماعي جامعه ـ از برجسته‌ترين وظايفي است كه دولت‌ها در مقابل شهروندان خويش دارند؛ خواه اين وظيفه را خود عهده‌دار شوند يا با تحريض بخش‌هاي غيردولتي، زمينه ي تحصيل آن را فراهم آورند.
به هر حال رفع معضل مسكن كه تأمين هزينه ي آن همواره سبد هزينه ي خانوار را به سختي متأثّر از خويش ساخته است، مي‌تواند به وسيله ي اِعمال سياست‌هاي حمايتي يعني وقف انجام پذيرد.
وقف و كارآفريني و اشتغال
كار سرمايه ي جاوداني ‌است و مي‌تواند به رشد تمدن كمك كند. امروزه كارآفريني از بزرگ‌ترين دغدغه‌هاي جوامع انساني است؛ چه، كار، عنصري مقدّس و حايز اهميت است كه در سايه‌سار آن، علاوه بر رفع نيازهاي معيشتي، آرامش، همگرايي، هويت شغلي و اعتلاي شخصيتي فرد محقق مي‌شود. شغل به عنوان زيرمجموعه ي اصلي كار، نقطه ي اتكاي مسئول خانواده در اداره ي امور خانه بوده و تأمين كننده ي سرمايه‌اي است كه پايداري رابطه ي متعادل و مفيد خانه و جامعه، نيازمند هزينه شدن آن است.
از آنجا كه چاره‌انديشي براي تخفيف اين مشكل بدون مشاركت جدّي‌ بخش خصوصي به انجام نخواهد رسيد، ضروري است كه از راهكار حسنه ي وقف در اين عرصه نيز استفاده شود؛ اما پيش از آن لازم است اين ضرورت براي نيكوكاران تبيين شود تا پاره‌اي از موقوفات و عايدي آن ها صرف اين مهم شود؛ چه، كارآفريني عبادتي است كه ثواب مترتب بر آن بس والا و چشم افزاست.
بالا رفتن بهره‌وري موقوفات از جمله كشتزارها نيز راهكاري است كه پرداختن به آن مي‌تواند به ايجاد فرصت‌هاي شغلي بينجامد.
وقف و اصلاح ساختار اقتصادي جامعه
اهتمام به امور مسلمانان و جامعه ي اسلامي ايجاب مي‌كند كه نخست مشكلات اقتصادي حل شود. حتي اگر كساني صد در صد به مسائل معنوي و روحاني مي‌انديشند و سامان‌بخشي به جامعه و نسل‌ها را تنها در تهذيب و تربيت نفوس و بهبود اخلاقي مي‌دانند، بر اساس پيوند ناگسستني كه ميان مسائل معنوي و مادي و اخلاقي و اقتصادي وجود دارد، بايد به اصلاح ساختار اقتصادي جامعه و سامان‌بخشي به مشكلات معيشتي بپردازند. از اين رو، بي‌ترديد مي‌توان گفت كه هر نوع هزينه‌گذاري براي مسائل معنوي در رشد و گسترش تعاليم ديني، بايد از مسائل معيشتي و زيست مادي افراد آغاز شود، و نخست اين بعد را بهبود بخشد تا زمينه ي مناسب براي مسائل معنوي فراهم آيد.
همه ي افراد مسئول به سامان رساندن نابساماني‌هاي اقتصادي هستند؛ بنابراين جامعه ي اسلامي كه دين‌باور است و به قانون خدا و عدل پيشوايان الهي حرمت مي‌گذارد، بايد به اين مسئوليت كفايي يا عيني و فوري خود عمل كند و براي رفع نياز نيازمندان و نابساماني‌هاي اقتصادي جامعه در همه ي زمينه‌ها (سرمايه‌گذاري، توليد و توزيع) گام‌هايي استوار و بلند بردارد و وقف اين ميراث جاويدان راهكار برتري است كه مي‌تواند در اصلاح ساختار اقتصادي جامعه نقش مؤثري داشته باشد و در نهايت فقر را ريشه‌كن كند.
نتيجه
از مجموع بررسي‌هاي به عمل آمده درباره ي كاركرد وقف و نقش آن در فقرزدايي از جامعه نتايج زير حاصل شد:
1. از راهكار حسنه ي وقف مي‌توان در چاره‌انديشي براي رفع بسياري از مشكلات و رفع فقرزدايي سود جست؛ و بدين ترتيب راه را براي بهبود ساختار اقتصادي جامعه هموار كرد؛
2. سنّت نبوي وقف وسيله‌اي است براي توزيع مجدد و حمايت از اقشار آسيب‌پذير بدون آنكه هزينه‌اي بر بودجه ي دولت تحميل كند؛
3. سنّت وقف همبستگي اجتماعي بين گروه‌هاي مختلف جامعه از جمله اغنيا و فقرا را بيش تر مي‌كند و از تضادهاي طبقاتي به ميزان قابل ملاحظه‌اي مي‌كاهد؛
4. وقف، خدمت ماندگار نسبت به جامعه است و نسل‌هاي بعدي از بركات آن بهره‌مند خواهند شد؛
5. سنّت حسنه ي وقف يادگار جاودانه‌اي از كرامت انسان به پيشگاه بشريت و پيوند با آفريدگار متعال است؛
6. وقف، سنّت نبوي كه ريشه در زلال چشمه‌سار هميشه فياض و نور‌آفرين دستورهاي الهي دين اسلام دارد، به عنوان راهكار برتر، مي‌تواند فقر و تهيدستي را از جوامع اسلامي ريشه‌كن كند.



مربوط به موضوع : فرهنگ وقف
برچسب ها : فرهنگ وقف
دسته ها : فرهنگ وقف | ارسال شده در | (0) نظر

نويسنده : سيد علي حسيني قورتاني


چكيده:

در اين نوشتار سعي شده كه بيان شود كه به نظر اسلام وقف يكي از عوامل بسيار مهم براي فقر زدائي در دين مقدس معرفي گرديده وحتي يكي از موارد مهم ذخائر آينده مستضعفين معرفي گرديده است. زيرا قرآن تأكيد بسيار نموده است كه

تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ(1)يعني: (در انجام نيكى‏ها و دورى از ناپاكى‏ها يكديگر را يارى دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد).همچنين در اين نوشته بيان شده كه وقف و موقوفات جزء بهترين باقيات الصالحات شمرده شده است و در پايان برخي از موقوفاتي كه رائج بوده و هست بيان كرده است.
كليد واژه:
وقف، فقر، باقيات الصالحات، مصرف موقوفات، آتش دوزخ

مقدمه

مسأله وقف يكي از مهمترين مسئله هاي مورد تأكيد اسلام مي باشد. حتي براي جذب ثروت براي نيازمندان ، يكي از راهكارهاي مهم دين ما همان وقف و يا موقوفات است به طور كلي مي توان وقف را از مهمترين شاخه ها و زير مجموعه هاي انفاق دانست.انفاق يا به صورت خيريات و يا از طريق افراد اشخاص نيكو كار در جامعه قابل توزيع مي باشد.
فقهاي بزرگ اسلام در مورد تقسيم وقف ميفرمايند: وقف بر دو قسم است:
الف ) وقف عام ب) وقف خاص. در وقف خاص منافع يك مال به عده مخصوصى اختصاص داده مى‏شود (مانند فرزندان واقف)، ولى در وقف عامِ كه اكثر موارد وقف را تشكيل مى‏دهد- عين موقوفه به عموم يا بخش عظيمى از اجتماع تعلّق پيدا كرده و جزو اموال عمومى مى‏گردد.علامه مصباح يزدي در كتاب خود در اين زمينه مي فرمايد: تشويق اسلام به مسأله وقف، و اقدام پيشوايان بزرگ به آن، سبب شده بخش قابل توجّهى از اموال از شكل خصوصى درآمده و رنگ عمومى به خود گيرد و در خدمت توده‏هاى عظيم اجتماع به كار افتد، كه اين خود گام ديگرى براى توزيع عادلانه ثروت محسوب مى‏گردد .از نظر اسلام، مالكيّت «واقعى و مطلق» مخصوص خداست و مالكيّت او نسبت به همه چيز و همه موجودات در پهنه جهان هستى، مالكيّت حقيقى است و جنبه «تكوينى» دارد، نه قراردادى و قانونى و تشريعى چرا كه او آفريدگار همه چيز و مدير و مدبّر آنهاست.
لَّهُ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ (2) يعني: آنچه در آسمان‏ها و زمين است از آن اوست.بنابراين مالكيّت ديگران بايد با اجازه و فرمان خدا و طبق قوانين او صورت گيرد. اسلام مالكيّت شخصى را محترم شناخته و هركس را مالك دسترنج خود مى‏داند، و كار را پايه مالكيّت مى‏شناسد. اين يك قانون طبيعى است كه اسلام آن را امضا كرده است، چرا كه هركس مالك طبيعى خود و نيروهاى خويش است. دسترنج و فرآورده‏هاى هركس در واقع تبلورى از نيروهاى وجودى او محسوب مى‏گردد، بنابراين همان‏طور كه انسان مالك خود و نيروهاى خويش است مالك كار و دسترنج خود نيز مى‏باشد. (3)

تأكيد اسلام بر امر صدقات جاريه و موقوفات

در رواياتي هم كه از ائمه معصومين (عليهم السلام) نقل شده خيلي به اين واژه مهم اهتمام ورزيده اند. و حتي يكي از راهكارهاي مهم براي فقر زدائي شمرده شده است. به طور نمونه اين روايت را نقل مي كنيم كه واقدى از محمد بن بشر بن حميد، از پدرش نقل مى‏كند كه مى‏گفته است كه عمر بن عبد العزيز به هنگامى كه خليفه بود در خناصرة (كه شهركي در نواحي حلب مي باشد)شنيدم كه مى‏گفت در مدينه و در حضور مردم از پير مردان مهاجران و انصار شنيدم كه مى‏گفتند نخلستانهاى هفت‏گانه رسول خدا كه وقف بر مسلمانان است از اموال مخيريق بوده است، و مخيريق وصيت كرده بود كه اگر كشته شدم اموال من از رسول خدا خواهد بود كه در راه خدا مصرف فرمايد. مخيريق در جنگ احد كشته شد و پيامبر (ص) فرمود: مخيريق بهترين يهودى است. گويد، آن گاه عمر بن عبد العزيز دستور داد از خرماهاى آن نخلستانها بياورند و طبقى خرما آوردند، گفت ابو بكر بن حزم براى من نوشته كه اين خرما محصول همان درختى است كه در روزگار پيامبر (ص) هم بوده و پيامبر هم از خرماى آن تناول فرموده است. گويد، گفتم: اى امير المؤمنين اين خرما را ميان ما تقسيم كند و تقسيم كرد و به هر يك از ما نه خرما رسيد. عمر بن عبد العزيز مى‏گفت: به هنگام فرماندارى مدينه به اين نخلستان رفته و از خرماى همين درخت خورده‏ام، و هيچ خرمايى به آن عطر و شيرينى نديده‏ام. (4)در كتاب المغازي داستاني نقل شده كه فقط به شاهد آن اكتفا مي كنيم كه چون پيامبر (ص) كنار چاه همّ رسيد، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا آيا اين چاه را مصادره نمى‏كنيد؟ فرمودند: خير، ولى يك نفر اين چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبيد الله آن را خريد و وقف كرد.(5)و يا مرحوم كليني در كافي از نقل پبامبر اكرم( ص) مي فرمايد: إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ (6) يعني : صدقه بد مردن را دفع مي‌كند.اگر بگوئيم كه انفاق نمودن هم در حقيقت همان صدقات جاريه باشد ،به دليل اينكه انفاق يك لفظ عام است كه شامل همه امور مي شود، مي توانيم اين حكايتي كه استاد قرائتي بيان داشتند را شاهد خوبي براي بحث قرار دهيم. استاد قرائتي داستاني را در سلسله گفتارهايشان در رسانه ملي بيان كرده اند كه در «بشاگرد» كه در ايام جنگ تحميلي منطقه‌اي واقعاً محروم بود. از آنجا پيرزني براي جبهه يك بزغاله آورده است. هر كاري كردند كه از او بزغاله را نگيرند، گريه كرده و گفته: چرا از من نمي‌گيريد. مگر من چه هستم؟ دلم مي‌خواهد به جبهه بدهم. آن وقت كسي كه ماهي فلان قدر درآمد دارد، كمك نمي‌كند. كسي كه تمام هستي‌اش يك بزغاله است، بزغاله‌اش را براي جبهه مي‌دهد. (7)

وقف راهكاري مناسب در زدودن فقر و بي عدالتي

يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد. عده‏اى آن قدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، بطورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد. بديهى است جامعه‏اى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده. و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعه‏اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتناب‏ناپذير است. گر چه در گذشته اين اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى بايد گفت متاسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناك‏تر شده است. زيرا از يك سو، درهاى كمكهاى انسانى و تعاون به معنى حقيقى، به روى مردم بسته شدهَ .
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ(8)يعني: (در انجام نيكى‏ها و دورى از ناپاكى‏ها يكديگر را يارى دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد). و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روى آنها باز است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(9) يعني: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و آنچه را از (مطالبات) ربا باقى مانده است، رها كنيد، اگر ايمان داريد پيدايش كمونيسم و مانند آن و خونريزيها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى‏گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است، گواه اين حقيقت است. (10)با اين كه دانشمندان و مكتبهاى اقتصادى جهان به فكر چاره و حل اين مشكل بزرگ اجتماعى بوده‏اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده‏اند، كمونيسم از راه الغاى مالكيت فردى، و سرمايه‏دارى از راه گرفتن مالياتهاى سنگين و تشكيل مؤسسات عام المنفعه (كه به تشريفات بيشتر شبيه است تا به حل فاصله طبقاتى) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته‏اند ولى حقيقت اين است كه هيچكدام نتوانسته‏اند گام مؤثرى در اين راه بر دارند زيرا حل اين مشكل با روح ماديگرى كه بر جهان حكومت مى‏كند ممكن نيست.
با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مى‏شود كه يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غير عادلانه‏اى كه در اثر بى‏عدالتيهاى اجتماعى در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مى‏شود از بين برود و سطح زندگى كسانى كهنمى‏توانند نيازمنديهاى زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد و حد اقل لوازم زندگى را داشته باشند، اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است- تحريم رباخوارى بطور مطلق، و وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشويق به انفاق، وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى‏دهد، و از همه مهم‏تر زنده كردن روح ايمان و برادرى انسانى در ميان مسلمانان است.
واقف ، معامله با خدا مي كند
أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (11)
يعني : آيا ندانستند كه تنها خداوند از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد و اينكه خداوند، بسيار توبه‏پذير و مهربان است.اين آيه شريفه اين گفتار را بيان مي كند كه صدقات و زكاتى كه به پيامبر و امام داده مى‏شود، در حقيقت گيرنده‏اش خداوند است .چون پيامبر به فرمان خدا زكات مى‏گيرد، در حقيقت خدا زكات گيرنده است.امام صادق (عليه السلام) فرمود: صدقه در دست فقير قرار نمى‏گيرد، مگر آنكه در دست خدا قرار گيرد. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود. (12)از امام صادق( عليه السلام) سؤال شد كه آيا گرفتن زكات مخصوص پيامبر است يا بعد از آن حضرت نيز ادامه دارد؟ حضرت فرمودند: آرى، ادامه دارد. (13)
وباز در جاي ديگري قرآن صدقات جاريه و بخشش را داراي اجر عظيم يعني پاداشي بسيار بزرگ ياد نموده است كه مي فرمايد: ......... وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً(14) يعني : .......... و مردان انفاق‏گر و زنان انفاق‏گر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسيار ياد مى‏كنند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند، خداوند براى (همه‏ى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر و بزرگ آماده كرده است.

موقوفات بايد در جاي خود مصرف شود

در بسياري از موارد متاسفانه توجيه كردن كارها ،جزء اصول افعال روزمره ما ميباشد. شايد برخي اوقات ، مصارف انفاقات ما در جاي خاص آن نباشد. البته ناگفته پيداست كه در سال هاي اخير متوليان موقوفات و موسسات خيريه به اين امر اهتمام جدي بسته اند.قرآن كريم در اين مورد مي فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ(15) يعني : اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعيّت خود،) اموال مردم را به ناحق مى‏خورند و آنان را از راه خدا باز مى‏دارند. و كسانى كه طلا و نقره مى‏اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند، پس آنان را به عذابى دردناك، بشارت بده.برخي از مفسرين ذيل آيه شريفه كه فرمود: وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ (16)بيان نموده اند كه: كسانى كه متولّى موقوفات‏اند و آنها را در مسير اهداف وقف شده مصرف نمى‏كنند، از مصاديق اين آيه مى‏باشند.(17)ابو ذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزى‏هاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموال عمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمان مى‏خواند و مى‏گفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‏شود. (18)از امام صادق عليه السلام پرسيدند: در چه مقدار مال، زكات واجب مى‏شود؟ حضرت فرمود: زكات ظاهر يا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زكات ظاهر بيان نموده و آن گاه در بيان زكات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخيك بما هو احوج اليه منك» آنچه را برادر دينى‏ات به آن نيازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجيح دهيد.(19)در روايتى ديگر، آن حضرت مى‏فرمايد:
انّما اعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حيث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتكنِزوها خداوند اين مال‏هاى اضافى را به شما عطا كرد تا در مسير رضاى او خرج كنيد، نه آنكه احتكار و گنج كنيد. (20)

وقف ، راه نجات از آتش دوزخ

حضرت على (عليه السلام) آن گاه كه اموالى را در راه خدا وقف مى‏كردند، در وقفنامه‏ى خود مى‏نوشتند: اين اموال را وقف كردم، تا بدين وسيله از آتش دوزخ در امان باشم و آتش دوزخ نيز از من دور باشد.(21)ويا و از جمله انفاقهاى گرانبار امير المؤمنين «ع» به مردم نيازمند و كمك رسانى به آنان چنين است كه در منابع حديث و تاريخ آمده است اينكه: در آمد على «ع» چهل هزار دينار بود، او همه را صدقه قرار داد (و وقف كرد) و شمشيرش را فروخت و فرمود: لو كان عندي عشاء ما بعته (1) اگر خوراك شام را مى‏داشتم آن را نمى‏فروختم». و از غفلت است كه اين موضوع با عنوان «كثرة مال امير المؤمنين فراوانى مال امير المؤمنين» ياد شود، يا بگويند كه آن امام مال فراوان داشته است، كه در آن صورت براى اشخاص بى‏اطلّاع اين توهّم پيش آيد، كه او اين اموال را براى خود نگاه مى‏داشت و آنها را معيشت و رفاه گرايى خود و نزديكانش مى‏كرد. و اين امر دستاويزى فراهم سازد براى نيكو جلوه دادن تكاثر و ثروتمندى، به توسّط شياطين متكاثر يا فريب‏خوردگان نيرنگهاى آنان و اين ناروا است. و حق آن است كه گفته شود: «انفاق گرانبار امير المؤمنين» يا «زهد بسيار او» يا «فقر اختيارى او» يا «اهتمام شديد او به بى‏نياز كردن مردم و زدودن فقر از اجتماع» و نظاير اينها. آن مال چگونه مى‏تواند عنوان مالدارى وافر داشته باشد، در صورتى كه دارنده آن شمشيرش را مى‏فروشد و مى‏گويد: «اگر خوراك شام را مى‏داشتم آن را نمى‏فروختم»؟ پس امير المؤمنين «ع» مال را براى انفاق به دست مى‏آورد نه براى نگاه داشتن و ذخيره كردن و بهره‏مند شدن.(22)ياد معاد از ويژگى‏هاى بندگان خاصّ خداست. رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ (23) بندگان خاصّ خداوند، بيش از آنكه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند. يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ (24)در ذيل اين آيه شريفه كه مي فرمايد: نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ (25) يعني : آن چه را از پيش فرستاده‏اند و آثارشان را مى‏نويسيم . فرموده اند: نه فقط اعمال، بلكه همه آثار آن نيز ثبت مى‏شود و در حساب قيامت لحاظ مى‏گردد. خواه آثار خير نظير وقف و صدقه جاريه و آموختن علم به مردم و يا آثار شرّ مثل تأسيس مراكز فحشا(26)

وقف ، مصداق باقيات الصالحات

در خصال از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود: انسان بعد از مردنش ديگر هيچ أجر و ثوابى دنبالش نمى‏آيد، مگر از چند راه: يكى اينكه در زندگيش صدقه‏اى پايدار تاسيس كرده باشد كه تا روز قيامت ثواب آن عايد وى مى‏شود. دوم صدقه‏اى كه به صورت وقف در آورده باشد كه ديگر ورثه‏اش آن را به ارث نبرند. سوم سنت هدايتى كه باب كرده باشد و بعد از مرگش مردم به آن سنت عمل كنند و راه درست را بروند. و چهارم فرزند صالحى كه بعد از مردن خود او براى پدر استغفار كن (27)همچنين در ثواب الاعمال ذيل روايتي مفصل پيامبر اكرم (ص)فرمودند كه: هر كس چاهى براى آب حفر كند تا بآب رسد و آن را بر مسلمانان ببخشد و يا وقف آنها كند براى او همانند هر كه از آن آب وضو گيرد و نماز بخواند ثواب باشد، و نيز بشماره موى بدن هر انسان يا چهار پا يا درنده و يا پرنده‏اى كه از آن استفاده كرده و ميكند براى او ثواب آزاد نمودن هزار بنده باشد، و در روز قيامت بعدد ستارگان آسمان مردمى بشفاعت او بر حوض قدس وارد شوند، عرض كرديم يا رسول اللَّه حوض قدس كدام است؟ سه بار فرمود حوضى كه مخصوص من است . (28)باز آن حضرت فرمودند كه : هر كس چاهى براى آب حفر كند تا بآب رسد و آن را بر مسلمانان ببخشد و يا وقف آنها كند براى او همانند هر كه از آن آب وضو گيرد و نماز بخواند ثواب باشد، و نيز بشماره موى بدن هر انسان يا چهار پا يا درنده و يا پرنده‏اى كه از آن استفاده كرده و ميكند براى او ثواب آزاد نمودن هزار بنده باشد، و در روز قيامت بعدد ستارگان آسمان مردمى بشفاعت او بر حوض قدس وارد شوند، عرض كرديم يا رسول اللَّه حوض قدس كدام است؟ سه بار آن حضرت فرمودند حوضى كه مخصوص من است. (29)حتي از نظر اهل البيت (عليهم السلام) اينكه موقوفات جزء بهترين باقيات الصالحات مي باشد . از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه: حضرت علي (عليه السلام) خانه خود را در مدينه وقف نمود.(30)
همچنين مرحوم علامه مجلسي چندين حديث در مورد موقوفات پيامبر اكرم نقل نموده است كه هفت زمين حصار دار (اعم از باغات و غلات) كه يكي از آنها باغ فدك بود كه وقف حضرت فاطمه و فرزندان آن حضرت نمودند.(31)و باز هم در اين مورد صاحب مستدرك الوسائل نقل نموده كه امام حسين (عليه السلام) نواحي قبرش را از نينوا و غاضريه به شصت هزار خريد و وقف كرد براي زوارش كه از آنها تا سه روز پذيرائي شود. (32)

چند روش مصرف موقوفات

بطور كلي از منطق اسلام چنين استنباط مي شود كه در هر فعل و عملي كه موجب به تعبير قرآن كريم باقيات الصالحات گردد، مي توان وقف نمود . كتاب آسماني ما قرآن كريم در سوره مريم مي فرمايد
: ......
وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌعِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (33)يعني : ......و نيكى‏هاى ماندگار، ثوابش نزد پروردگارت بهتر و خوش فرجام‏تر است.در اينجا به برخي از نمونه هاي وقف كه از مهمترين موقوفات ماندگار مي باشد را ياد آور مي شويم:

الف) وقف بر كارهاي خير

استاد قرائتي اين داستان را از عمويش نقل نموده كه حضرت آيت الله بروجردي مي فرمودند: روزگاري كه در اصفهان درس ميخواندم ، پدرم ماهي 3 تومان به حواله يكي از بازرگانان اصفهان برايم مي فرستاد. من چون پيش از ظهر و بعد از ظهر به درس و بحث مشغول بودم ، اول ظهربراي گرفتن پول نزد آن حاجي مي رفتم و مي ديدم كه كاسه گليني پر از دوغ در پيش خود نهاده و مي خورد و من هم با تعجب به او مي نگريستم كه با اين ثروت هنگفت چرا چنين بر خود سخت مي گيرد، اما چيزي نمي گفتم. يك سالي يكي از پل هاي بين راه اصفهان را آب برد ، در آن روزها هزينه ساخت آن پل را سي هزار تومان تخمين زده بودند، طبق معمول تني چند به دوره افتادند وبه سر وقت اين و آن رفتند و مأيوسانه سري هم به حاجي زدند. حاجي پرسيد خرج آن چقدر است؟ گفتند سي هزار تومان. گفت: تمام خرج با من. و او تمام هزينه را متقبل شد.هر چند اين جوان مردي از چنين شخصي شگفت انگيز به نظر مي رسيد ولي از آن شگفت تر قسمت بعدي داستان است كه مرحوم بروجردي فرمودند: ماه ديگر براي گرفتن مقرري به نزد آن حاجي رفتم ، مرا كنار كشيد و گفت : آقا سيد من مي ديدم به نان و دوغ خوردن من با تعجب نگاه مي كني حالا از تو مي پرسم كه من عمري بر خود سخت بگيرم و بندگان خدا از پول من آسايش يابند بهتر است يا خوب بخورم و بپوشم و احياناً را هم در كار خير مصرف كنم؟(34)

ب) وقف بر كتاب و كتابخانه

وقف كتاب و كتابخانه و يا اماكني كه عام المنفعه ميباشد كه يك وقف معنوي ميباشد كه باعث تعالي و رشد جامعه و فرد مي گردد.حتي بسياري از بزرگان و علماء قديم از چنين كتابخانه هائي بهره ها و استفاده هاي شايان و زيادي مي نمودند.

ج) وقف بر جلسات روضه خواني اهل البيت (عليهم السلام(

شايد بهترين نوع از موقوفات ، اين نوع از وقف ميباشد چون جزء برترين تعظيم شعائر نيز مي باشد. شاهد بر مدعا دليل قرآني است كه مي فرمايد:
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (35)يعني : اين است (دستورات خداوند درباره‏ى حج) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دل‏هاست

د) وقف بر ساختمان هائي نظير( مسجد، درمانگاه ، حوزه هاي علميه ، اماكن مقدسه و اعتاب ،حسينيه) و تعمير آن

خوشبختانه اين گونه از وقف در كشور بزرگ ايران اسلامي بسيار رواج پيدا كرده است. البته كافي هم نيست و بايد متوليان وقف و واقفان بيشتر در اين مورد همت گمارند.از امام صادق عليه السلام فرمودند:
مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً، يعني : و هر كس كه جانى را زنده كند، گويى چنان است كه همه مردمان را زنده كرده باشد. (36)

 

 




مربوط به موضوع : فرهنگ وقف
برچسب ها : فرهنگ وقف
دسته ها : فرهنگ وقف | ارسال شده در | (0) نظر

درباره وقف
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب

X